۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

عامل گروگان گيري ها در مسير باميان – كابل؛‌ طالبان يا والي ميدان وردك؟!

هادي صادقي


 از چندي بدينسو راه باميان – كابل در مربوطات ولايت ميدان وردك به صورت وحشتناكي ناامن شده است. هر از چندگاهي مسافرين توسط افراد مسلح ربوده شده و پس از چندي اجساد مثله شده آنان در سرك ها و قريه ها رها مي شوند. تنها در يك هفته اخير،‌ چندين مورد اختطاف و كشتن مسافرين در منطقه جلريز و ساير ساحات مربوط به ولايت ميدان وردك روي داده است. اخيرا پنج تن از كارگران كه به طرف باميان در حركت بودند از سوي افراد مسلح ربوده شده و روز گذشته تصاوير تكاندهنده از اجساد مثله شده آنان در وبسايت ها و شبكه هاي اجتماعي انترنتي منتشر شدند. علي رغم عمليات هاي پراكنده نيروهاي امنيتي براي بازداشت گروگان گيران،‌ هنوز هم اين نيروها در منطقه حضور داشته و آزادانه به گروگان گيري،‌ كشتن و جنايت خويش ادامه مي دهند. 
تامين امنيت جان و مال شهروندان،‌ از بديهي ترين مسئوليت ها و وظايف حكومت ها مي باشد. مردم به حكومت ها راي مي دهند و با پرداخت ماليات و حمايت جاني و انساني،‌ به آن بقا و حيات مي دهد تا امنيت شان تامين و امكانات و منابع عمومي را عادلانه به عموم شهروندان،‌ بدون هيچگونه تبعيض و تمايزي تقسيم نمايند. اما اگر حكومتي نتواند اين وظايف و مسئوليت ها را برآورده سازد،‌ مشروعيت خود را از دست داده و صلاحيت اعمال اقتدار و حاكميت بر مردم را ندارند.
ناامني مسير كابل – باميان،‌ يك پديده تازه و مرموز مي باشد. آماج قرار دادن غيرنظاميان و مسافرين يك منطقه مشخص هيچگونه توجيه نظامي و جنگي نداشته و نمي توان آن را در شمار ساير حملات مسلحانه و تخريبي مخالفين مسلح دولت قرار داد. هرچند مخالفين مسلح دولت عاملان اين رويداد ها محسوب مي گردند،‌ اما تشديد بي سابقه ناامني و سكوت مرموز حكومت محلي ميدان وردك در برابر اين فجايع،‌ قابل تامل مي باشد. حكومت محلي ولايت ميدان وردك،‌ با عادي پنداري اين رويداد ها و تلقي كردن آن در شمار جنگ و گريز ها و اعمال تخريبي همه روزه ي مخالفين مسلح دولت،‌ از كنار اين رويداد ها با بي تفاوتي گذشته و از اين طريق از زير مسئوليت شانه خالي كرده و ضعف ها و ناكارآمدي خويش را توجيه نموده است. هرچند اوضاع امنيتي كشور خراب و دولت با مخالفين مسلح دولت در حال جنگ اند؛‌ اما به هيچ وجه نمي توان اين رويداد ها را با اوضاع كلي كشور و يا ضعف نيروي دفاعي و امنيتي توجيه كرد. تامين امنيت سرك ها و مسافرين،‌ يك وظيفه بديهي و ابتدايي پوليس و حكومت محلي بوده كه نياز به نيروي قوي دفاعي و امكانات پيشرفته نيست. گروه هاي مسلح كه اين مسير ها را ناامن كرده،‌ گروه هاي كوچك محلي اند و دستگيري و يا مقابله با آنان با عمليات هاي نظامي كوچك امكان پذير مي باشد. در صورت اراده جدي و صداقت حكومت محلي ولايت ميدان وردك،‌ تامين امنيت سرك و مسافرين در توان حكومت محلي اين ولايت بوده و ادامه چنين جنايت ها و فجايع،‌ هيچ
 توجيهي جز سستي و بي كفايتي مسئولين اين ولايت ندارد. بنابراين،‌ تمام اين جنايت ها بدليل سستي حكومت محلي ميدان وردك صورت پذيرفته كه براي تامين امنيت مسافرين بي اعتنايي كرده است.  




۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

سفر راجا پرویز اشرف به کابل و رویکرد تازه پاکستان در قبال افغانستان








 












قرار است امروز راجا پرویز اشرف، نخست وزیر جدید پاکستان وارد کابل شده و با احزاب و ائتلاف های سیاسی، حکومت و شورای عالی صلح دیدار نماید. گفته می شود در این سفر آقای پرویز اشرف را حنا ربانی کهر وزیر امور خارجه، رحمن ملک مشاور ارشد در امور داخله، رییس عمومی آی اس آی و وزیر مشاور در امور تجارت، همراهی می کند. راجا پرویز اشرف که به تازگی نخست وزیر جدید این کشور انتخاب شده، متعلق به یکی از خانواده های مقتدر و با نفوذ در ایالت راولپندی بوده و از رهبران ارشد حزب مردم دراین ایالت می باشد. وی تاکنون چندین بار در انتخابات شرکت نموده و تا هنوز تجربه شکست در انتخابات در پرونده سیاسی خود ندارد. علاوه برآن، آقای اشرف در کابینه های پیشین در سمت های وزیر علوم و تحقیقات و وزیر آب و برق نیز کار کرده است.
براساس اطلاعات روزنامه افغانستان، قرار است آقای اشرف در این سفر خود ابتدا با احزاب سیاسی اپوزیسیون حکومت دیدار نموده و پس از آن با رییس جمهور کرزی و شورای عالی صلح ملاقات کند. براساس این گزارش ها، اقای اشرف ابتدا با احمد ضیا مسعود رییس جبهه ملی، حاجی محمد محقق و سید نورالله سادات از رهبران ارشد این جبهه ملاقات می کند؛ پس از آن با ائتلاف ملی به رهبری داکتر عبدالله عبدالله و سپس با حزب حق و عدالت دیدار خواهد کرد. گفته می شود همزمان با سفر نخست وزیر جدید پاکستان، دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان نیز امروز وارد کابل می شود و همراه با آقای پرویز اشرف، ظهر مهمان رییس جمهور کرزی خواهند بود. گفته می شود در این مراسم به دعوت رییس جمهور کرزی شماری از مقامات دولتی، رهبران جهادی و احزاب سیاسی نیز حضور خواهند داشت، اما براساس معلومات روزنامه افغانستان جبهه ملی اعلام کرده است که از این جبهه کسی در این نشست شرکت نمی کنند.
انتخاب راجا پرویز اشرف به عنوان نخست وزیر و سفر وی به افغانستان از چند نظر قابل تامل می باشد؛ آقای اشرف در نخستین سخنرانی خود پس از انتخاب شدن به نخست وزیری پاکستان، قبل از هر موضوع دیگر ابتدا بر ضرورت صلح و تامین امنیت و ثبات در افغانستان تاکید نمود و از گروه طالبان خواست که صلاح خویش را به زمین بگذارد و به روند زندگی عادی برگردد. این اظهارات در شرایطی که غبار تیره ای بر ذهنیت های عمومی افغانستان در ارتباط با پاکستان مستولی شده بود، روزنه های تازه ای از همکاری این کشور برای تامین ثبات و امنیت در افغانستان و منطقه گشود. این امر نشان می دهد که امنیت در افغانستان و منطقه اهمیت بالاتری در منظومه فکری و سیاسی حکومت جدید پاکستان داشته و برای تامین صلح و ثبات تلاش بیشتری خواهد کرد. نکته دوم که در این سفر برجسته می باشد این است که به نظر می رسد آقای اشرف رویکرد جدید و واقعبینانه تری در قبال افغانستان روی دست گرفته است. رویکردی که برخلاف سنت پیشین، پس از این به واقعیت ها و الزامات سیاسی داخلی افغانستان در معادله قدرت توجه شده و به احزاب و گروه های سیاسی اپوزیسیون حکومت افغانستان اهمیت بیشتری بدهد. به نظر می رسد سنت سیاسی در این کشور که تمام مناسبات خود با افغانستان را صرفا از طریق حلقه های محدود تامین می کرد، تغییر کرده و احزاب و جریانات سیاسی به عنوان مولفه های انکار ناپذیر در معادله قدرت، به الزام گریز ناپذیر در رویکرد جدید پاکستان در قبال افغانستان مطرح شده است.


۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

عرف "متحد اصلی" در سیاست خارجی آمریکا


هادی صادقی

اکنون افغانستان در رده پانزده کشور متحدان اصلی خارج از ناتو ایالات متحده آمریکا قرار گرفت؛ عنوانی که به خودی خود، حتی بدون در نظرداشت جلوه های عینی و برآیندهای عملی آن، هم فرصت است و هم تهدید. در نظام کنونی سیاست بین الملل، میزان تعاملات و مراودات با قدرت های بزرگ جهان، قدرت ملی کشور ها را افزایش داده و چگونگی منزلت بین المللی کشورها ارتباط مستقیم با گسترده تعاملات و همکاری های آن با قدرت های بزرگ جهان دارد. به هر میزانی که یک کشور دارای تعاملات و مراودات گسترده با قدرت های عمده جهان باشد، از فرصت مانور و چانه زنی بیشتری در سیاست بین الملل برخوردار می گردد.
این امر برای کشورهای جهان سومی که دارای اقتصاد و سیاست وابسته است از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار می باشد. داشتن رابطه استراتژیک یک کشور ضعیف با قدرت های بزرگ جهان دارای مزایای زیاد می باشد. از نظر سیاسی در عرصه خارجی، منزلت بین المللی آنان را در معادلات منطقه ای بالا برده و در برابر تهدیدات و چالش های سیاسی و امنیتی منطقه مورد حمایت قرار می دهد. در عرصه داخلی نظام سیاسی این کشور ها با حمایت قدرت های بزرگ از ثبات برخوردار گردیده و در امر حکومت داری، انکشاف و تامین اقتدار و حاکمیت خویش مورد حمایت مالی و سیاسی قدرت های بزرگ قرار می گیرد.
از نظر اقتصادی و صنعتی نیز در صورت وجود پتانسیل های لازم، فرصت های اقتصادی برای کشورهای ضعیف خلق گردیده و ظرفیت ها و ذخایر معدنی آنان با حمایت تکنولوژیکی و صنعتی پارتنر های بزرگ شان مورد بهره برداری قرار می گیرد. ذخایر و ظرفیت های معدنی و طبیعی ای که این کشورها خود عاجز از بهره برداری آن می باشند، با حمایت تکنولوژیکی و اقتصادی قدرت های بزرگ که با آن ها وارد اتحاد می باشند، استخراج گردیده و بدین ترتیب کشورهای ضعیف و فرومانده در مسیر الگوی توسعه برون زا یا وابسته وارد می شوند.
ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت سه بعدی جهان از بیشترین تعاملات و مراودات بین المللی برخوردار می باشد. این کشور در چندین ائتلاف سیاسی و نظامی شامل بوده و با کشورهای مختلف جهان دارای روابط استراتژیک می باشد. از جمله پانزده کشور در نقاط مختلف جهان، لقب متحدان اصلی این کشور در خارج از ناتو را دارا بوده و با آن ها دارای سطح بلند همکاری های اقتصادی، سیاسی و نظامی می باشند. دقیقا همین روابط و همکاری ها، ایالات متحده را در حفظ نظام تک قطبی جهان و موقعیت این کشور در راس هرم نظام سیاست جهانی کمک می کند.
هریک از این کشور ها بدلایل موقعیت استراتژیک شان در جیوپولیتیک منطقه، یا جایگاه اقتصادی و موقعیت مهم آنان در مسیر انتقال انرژی و یاهم بخاطر وجود پایگاه های نظامی ایالات متحده و موقعیت حساس آن ها در رقابت های سیاسی و نظامی در سیاست بین الملل انتخاب می گردد. بدین ترتیب هریک از این کشورها که ایالات متحده با آن ها وارد همکاری های استراتژیک و یا اتحاد و ائتلاف می باشند، برای این کشور از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده و برای حفظ وضع موجود ناگزیر از اتحاد و همکاری با آنها می باشند.


۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

مناسبات آمریکا و پاکستان به حالت عادی بر می گردد


هادی صادقی


پس از هشت ماه انسداد مسیر تدارکاتی ناتو از خاک پاکستان؛ روز گذشته آمریکا رسما از پاکستان بخاطر کشته شدن بیست و چهار سرباز پاکستانی از سوی نیروهای آمریکایی معذرت خواست و پاکستان نیز اعلان کرد که مسیر تدارکاتی ناتو از خاک پاکستان را بروی آمریکا باز خواهد کرد. هشت ماه پیش، در پی حمله هیکوپتر های نظامی آمریکا در مرز افغانستان و پاکستان، بیست و چهار سرباز مرزی پاکستان کشته شد؛ این واقعه، کشیدگی جدی را در مناسبات سیاسی دو متحد مبارزه با تروریسم در منطقه خلق کرد. حکومت پاکستان در اعتراض به این رویداد پایگاه نظامی شمسی که در اختیار سربازان آمریکایی قرار داشت را بست و مسیر تدارکاتی ناتو از خاک پاکستان را مسدود نمود.
اینک با آغاز زمانبندی خروج نیروهای خارجی از افغانستان، یافتن مسیرتدارکاتی امن و اقتصادی برای این ائتلاف اولویت کاری و سیاسی درجه اول پیداکرده است. مسیر پاکستان، نزدیک ترین و از نظر اقتصادی به صرفه ترین مسیرممکن برای انتقال تدارکات ناتو از افغانستان می باشد. پیش از این پاکستان، برای عبور هر موتر تدارکاتی 5000 هزار دالر آمریکایی طلب کرده بود؛ مقامات آمریکا و ناتو به این دلیل رایزنی های گسترده ای را با کشورهای آسیای میانه برای پیداکردن بدیل پاکستان آغاز کرده که به نتیجه های قابل توجه نیز دست یافته بودند. اینک توافق دوباره پاکستان برای انتقال تدارکات ناتو، مساله مهم آمریکا و ناتو را حل کرده است؛ مساله ای که ممکن بود هزینه اقتصادی چندین برابر مسیر پاکستان را روی دوش امریکا و ناتو می گذاشت و گذشته از آن، آمریکا مجبور می شد به خاطر آن در حیات خلوت روسیه پاگذاشته و رقابت پرهزینه ای را آغاز کند که جز یک مجبوریت تاکتیکی زود گذر، دیگر هیچ سود سیاسی و استراتژیک برای این کشور نداشت.
از زمان تاسیس پاکستان و برقراری مناسبات دوستانه، مناسبات این دوکشور فراز و فرود های زیادی داشته، اما هیچگاهی ماهیت دوستانه و همکارانه این دو کشور از بین نرفته است. پاکستان از زمان تاسیس خود تاکنون، همیشه برای آمریکا از اهمیت استراتژیکی برخوردار بوده و در هریک از دو وضعیت "جنگ سرد"  و "ظهور تروریسم" به عنوان وضعیت های تعیین کننده بر سیاست خارجی و امنیتی آمریکا، تضمین کننده امنیت و پیروزی امریکا بوده است.
اهمیت استراتژیک پاکستان برای آمریکا که در پی خروج نیروهای شوروی از افغانستان و پایان جنگ سرد تنزیل یافته بود، با شروع جنگ آمریکا علیه طالبان در افغانستان دوباره احیا و پاکستان بار دیگر به متحد استراتژیک آمریکا در منطقه تبدیل گردید.
طی چندسال اخیر نیز مناسبات این دو کشور فراز و نشیب زیادی تجربه کرده است. سال گذشته در پی حمله کماندوهای آمریکا برای کشتن اسامه بن لادن درابیت آباد پاکستان، مناسبات دو کشور به شدت تیره شد و پایگاه شمسی و مسیر تدارکاتی ناتو برای مدتی بسته گردید. هرچند در آن زمان برخی ها شکستن حلقه اتحاد دو کشور را اعلام کرد؛ اما پاکستان همچنان متحد آمریکا باقی ماند و کمک های فراوان از این کشور در یافت کرد. بار دیگر در پی کشته شدن سربازان پاکستان توسط سربازان آمریکایی، مناسبات دو کشور برای چندمین بار تیره شد و مسیر تدارکاتی ناتو از این کشور برای بیش از هشت ماه مسدود ماند؛ اما اینک دوباره این مسیر باز و مناسبات دو کشور به حالت عادی بر می گردد.


۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

جرگه جوانان؛ تلاشی برای نهادینه کردن عرف "جرگه ها"


                                                                             هادی صادقی


روز گذشته گردهم آیی بزرگی بنام جرگه ملی جوانان افغانستان در کابل تدویر یافت. هدف این نشست بررسی برنامه مصالحه با مخالفین مسلح دولت و سهیم ساختن جوانان در روندهای جاری سیاسی کشور عنوان شده است. اما براستی، هدف واقعی این گردهم آیی چیست؟ آیا این گردهم آیی می تواند جوانان را وارد روند های سیاسی کشور کرده و دیدگاه های جوانان را با حکومت مطرح کند؟ آیا جرگه جوانان می تواند روزنه ای به کلاف سردرگم مصالحه بگشاید؟ حقیقت این است که حکومت به تمام موضوعات از جمله جوانان، بادید سیاسی و ابزارگونه می نگرد. هرچند هدف اعلانی این گردهم آیی، بررسی برنامه مصالحه و در نظر گرفتن دیدگاه های جوانان عنوان شده است؛ اما هدف واقعی این برنامه غیر از آن چیز است. تیم حاکم گرایش شدیدی به رویه های منسوخ و قبیله ای حکومت داری داشته و تمام جرگه های بزرگان و جوانان، در راستای همین برنامه ها سازماندهی می شود. آنان تلاش می کند تا با احیای سنت های منسوخی چون جرگه ها، شوراهای مردمی و قبایلی، کارگزاری های تخصصی حکومت داری را دور زده، رویه های دموکراتیک را کنار گذاشته و دوباره آیین حکومت داری را به صده های گذشته رجعت دهد. برگزاری این گونه جرگه در خصوص موضوعات مختلف، کمک می کند تا اندک اندک، جرگه ها دوباره به عرف حکومت داری در افغانستان تبدیل شده و دموکراسی تضعیف گردد. در طول تاریخ افغانستان، جرگه ها صرفا نقش تایید کننده برنامه ها و سیاست های از قبل تدوین شده حکومت ها را داشته و از این نهاد صرفا به عنوان روپوش مشروعیت ساز از سوی حکام استفاده شده است. و مطمئنا گردهم آیی جوانان نیز استثنا از این قاعده نمی تواند باشد. بنابراین نمی توان از این گونه نهادها انتظارات خاص داشت. افزون برآن در خصوص ساختار این جرگه نیز پرسش های جدی وجود دارد. هرچند گفته می شود در این جرگه نزدیک به دو هزار نفر از تمام ولایات افغانستان اشتراک نموده، اما حقیقت این است که این جرگه حلقه های محدود از تسلسل زنجیره ای آدرس های مشخص می باشد. حلقه های که از اشخاصی در کابینه آغاز و به دوستان، اقارب و آشنایان آنان محدود می گردد. هیچگونه میکانیسم روشن و دموکراتیک برای گزینش اشتراک کنندگان این جرگه وجود نداشته و بنابراین نمی تواند از تمام جوانان افغانستان نمایندگی کند.
حقیقت این است که جوانان هیچ جایگاهی در متن سیاست های اعلانی حکومت آقای کرزی ندارد و این گونه تلاش ها نیز سیاست های پوپولیستی حکومت برای جلب جوانان و یا سرگرمی آنان می باشد.  این در حالی است که افغانستان به عنوان کشوری که به لحاظ تناسب جمعیتی بیشترین جوانان را دارا می باشد و جوانان به عنوان نسل پویا، فعال، باانگیزه، از جایگاه قابل توجه در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشور برخوردار نیستند. بخشی از این وضعیت در ساختارها و مناسبات اجتماعی سنتی و فرهنگ "شیخوخیت" و "ریش سفید سالاری"  ریشه دارد که این موضوع باعث شده است تا جامعه افغانستان به عنوان یک جامعه سنتی کم تر فرصت بهره بردن از ظرفیت ها و پوتانسیل های ارزشمند نسل جوان خود را داشته باشد. موضوعی که ضربه های جبران ناپذیری را بر زیر ساخت ها و مولفه های رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی و فرهنگی کشور در طول دهه های اخیر وارد کرده است. نهادینه بودن فرهنگ ریش سفیدسالاری باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس مسئولیت نسل جوان کشورگردیده است. بنابراین توقع این است که حکومت باید جوانان را در متن سیاست های خویش قرار داده وبرخورد ابزاری با این قشر را کنار بگذارد.