هادی صادقی
عمر دانشگاه در افغانستان به هشتاد سال می رسد؛ اما جنبش دانشجویی برای اصلاح این روزها تازه در حال شکل گیری است. این جنبش با نفس های خسته ی ده ها دانشجوی معتصب دانشکده علوم اجتماعی در اعتراض به وجود تبعیض، فساد و بی سوادی در این دانشکده بنیان نهاده شده و با حمایت های گسترده مردمی، نهادهای مدنی، رسانه ها و احزاب سیاسی تعقیب و اینک دارد به ثمر می رسد. هرچند برخی ها تلاش می کردند با برچسب قومی و سیاسی ساختن موضوع این حرکت را سبوتاژ کند، اما روح اصلاح گری و اراده پاک دانشجویان، این حرکت را از کورسوها و باتلاق های که برای بلعیدنش ایجاد کرده بود، نجات داده و به خیزش عمومی برای نسل دانشجو تبدیل کردند. اکنون این تنها اعتراض دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی به ریاست این دانشکده نیست؛ بلکه موج کلان اصلاح طلبی، عدالت خواهی و مبارزه با بی سوادی در سراسر جامعه دانشگاهی افغانستان است. دانشجویان معتصب پیش قراولان این حرکت و قهرمانان نبرد با سیاهی شب اند که دارد به سحرگاه جنبش اصلاح طلبی ختم می شود و عبدالله فاروق صرفا سمبل تبعیض، فساد و بی سوادی بوده نه تمام موضوع این حرکت. این تنها دانشکده علوم اجتماعی نیست که از تبعیض، فساد و بی سوادی رنج می برد؛ بلکه این واقعیت دردناک تمام ساختار و ادارات اکادمیک و اداری افغانستان بوده و نیاز به خیزش عمومی مردم افغانستان و خصوصا قشر آگاه و بیدار جامعه دارد.
دانشگاه و دانشجو در مقاطع مهم تاریخی افغانستان نقش های تعیین کننده بازی کرده است. هر بار که دانشگاه و دانشجو وارد معادلات قدرت و سیاست شده، مسیر سیاست را تغییر داده و تحولات بزرگی را برای افغانستان رقم زده و این نشان می دهد که دانشجویان می تواند در سمت و سو بخشی به معادله قدرت و سیاست نقش ارزنده ای بازی کند. در هریک از دو مرحله (کمونیست ها و مجاهدین) ای که دانشجویان وارد سیاست شده، مطالبات مدنی آنها با خشونت، نظامی گری و رادیکالیسم ایدئولوژیک دنبال شده و پیامدهای زیانباری برای افغانستان ببار آورده است. مطالبات مدنی و سیاسی دانشجویان کمونیست که در قالب حلقه های مختلف دانشجویی خلق، پرچم و سایر نحله های کمونیستی دنبال می گردید، نهایتا به کودتای خونین 1357 علیه حکومت محمد داوود خان گردید و مرحله دوم مطالبات سیاسی و مدنی اسلام گراها در دانشگاه های کابل که در قالب حلقه های مختلف مجاهدین تعقیب می گردید نیز منجر به جهاد مسلحانه و خونین علیه رژیم کمونیستی گردید. این دو تجربه نهضت مطالبات مدنی و سیاسی دانشجویی در افغانستان بوده که هرکدام آن خشونت، ویرانی، کشتار و تخریب گسترده را برای افغانستان ببار آورده است. فارغ از داوری در مورد ماهیت و پیامدهای این دو تجربه، هرکدام آنها تجربه های تلخی برای افغانستان است. رادیکالیسم ایدئولوژیک، خشونت و نظامی گری از مشخصه های هریک این دو تجربه نهضت دانشجویی در افغانستان بوده است. بنابراین از این رهگذر جنبش مدنی دانشجویی که تازه در اعتراض به فساد، تبعیض و ناکارآمدی شکل گرفته، پدیده ای مبارک بوده و باید از آن حمایت کرد. این جنبش آمده تا مطالبات مدنی خویش را نه با خشونت و نظامی گری، بلکه با مبارزات مسالمت آمیز و مدنی تعقیب نموده و نگذارند بیش از این فساد، تبعیض و بی سوادی در دانشگاه های افغانستان از استعدادهای وطن قربانی بگیرد. این حرکت دانشجویی، بدون تردید گسترش خواهد یافت و جنبش دانشجویی در مبارزه با فساد، تبعیض، ناکارآمدی و ایجاد اصلاحات در سراسر افغانستان گسترش خواهد یافت. کارهای زیادی است که دانشجویان به عنوان قشر روشن، آگاه و متعهد وطن انجام دهد؛ مبارزه با فساد، ایجاد اصلاحات، تامین برادری و وحدت ملی میان اقوام افغانستان، ایجاد امید به مردم و ساختن و آباد کردن افغانستان همه و همه کارهای اند که باید دانشجویان انجام دهند و این امر بدون هماهنگی، بسیج و اراده مشترک و محکم امکان پذیر نیست.
حکومت باید از تجربیات تلخ نهضت های دانشجویی در گذشته درس عبرت بگیرد و اجازه ندهد که دانشجویان مجبور به خشونت ورزی و گذشتن از شیوه های مدنی و مسالمت آمیز در پیگیری مطالباتش گردد. روحیه ی اجتناب از خشونت و فرهنگ اعتراضات مدنی، امری مبارک برای افغانستان است اما کارآمدی و اثر بخشی ان نیازمند ظرفیت دموکراتیک سیاستمداران و دولت مردان نیز می باشد. تازمانیکه حکومت ظرفیت دموکراتیک و گوش دادن به صداهای اعتراض را در خود ایجاد نکند، شیوه ی مسالمت امیز اعتراضات مدنی نیز پاسخگو نیست. بی اعتنایی به اعتراضات مدنی، به باز پروری خشونت در جامعه افغانستان کمک کرده و زمینه را برای تکرار تجربه های خونین گذشته فراهم می سازد.
این مطلب قبلا در روزنامه اطلاعات روز نشر شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر