هادی صادقی
من مانده ام که امرالله صالح چطور جرات کرده بحث
حمایت های ایران از این و آن در سه دهه اخیر را به محافل رسانه ای بکشاند. فکر می
کردم که او و رفقای شورای نظاری اش به عنوان کسانیکه با پول و اسلحه ایران آتش جنگ
داخلی را افروخت، کابل را ویران و ده ها هزار تن از مردمش را کشتند، از وارد شدن
به اینگونه بحث ها دوری جوید؛ اما مثلی که آقای صالح به شعور و ذهنیت تاریخی مردم
چندان اهمیتی قایل نیست. شاید وی ذهنیت تاریخی و فهم مردم را چیزی شبیه حب و بغض
های کودک شش ساله بپندارد که به زودی فراموش شده و از حافظه محو می گردد و شعور
مردم را تخته سفیدی تصور کند که هرچیزی را می شود رویش نوشت. وگرنه چی کسی فراموش
کرده است طیاره هایی را که در دهه هفتاد و خصوصا در زمان جنگ های داخلی بسته بسته
پول و اسلحه به احمدشاه مسعود می آورد؟ چنگیز پهلوان عضو ارشد سپاه پاسداران به عنوان مربی احمدشاه
مسعود همیشه در کنارش در کابل و پنجشیر چی کار می کرد؟ مگر سردار موسوی فرمانده پایگاه
انصار سپاه پاسداران در پشت جبهه سوق و رهبری نیروهای شورای نظار را در جنگ غرب
کابل و جنگ علیه طالبان به عهده نداشت؟ فکر می کنید محمدحسین جعفریان عاشق قیافه
احمدشاه مسعود بود که پا به پایش در تمام جبهات می رفت و لحظه لحظه زندگی اش را
عکس گرفت و به رسانه های خارجی و ایرانی فرستاد؟ در ده سال گذشته؛ مگر بیشترین
امکانات ایران را شهید ربانی در یافت نمی کرد؟ چرا یک نامی از تلویزیون نور و
روزنامه ماندگار به عنوان میراث دو خط اصلی جریان سیاسی تاجک ها هم نمی برید که عملا تمام برنامه های سیاسی و
خبری اش در ایران تهیه و یا در همین جا با هدایت ایرانی ها تهیه می شوند؟ اسماعیل خان هم شیعه و هزاره است؟ حمایت مالی
ایرانی ها از داکتر عبدالله عبدالله در انتخابات گذشته ریاست جمهوری را انکار می
کنید؟ حداقل در هنگام نوشتن این مقاله به اعترافات عطامحمد نور در مورد دریافت کمک
های مالی و تسلیحاتی از ایران و اینکه تمام دار و ندارش از ایران بود، توجه می
کردی.
امرالله صالح این نوشته را کاملا از روی غرض
نوشته و بخشی از یک پروژه کلان تاجک ها می باشد که جریان مشخصی را هدف گرفته است. آقای
صالح از این اظهاراتش دو هدف را دنبال می کند:
1. تلاش می کند خط نگاه غربی ها در مورد ایران
گرایی تاجک ها و وابستگی رهبران سیاسی شان به ایران را گم کرده و در بحبوحه
انتخابات وسمت گیری ها، اعتماد آمریکایی ها و در کل غربی ها را کسب نماید. وی به
خوبی می داند که غربی ها در مورد رهبران سیاسی تاجک ها، هنوزهم براساس وابستگی
آنها به ایران در دهه هفتاد محاسبه می کند و هریک آنها را شاگردان سیاسی وفادار
ایران تلقی کرده که به توهم همگرایی نژادی با ایران واقعا باور دارند و برایش کار
می کنند. در چنین شرایطی که بازیگردان اصلی معادلات سیاسی افغانستان آمریکایی ها می باشد، وابستگی به
ایران هزینه سنگین سیاسی است؛ آقای صالح تلاش می نماید با برچسب زدن شیعه ها، تاجک
ها را تبرئه کرده و اعتماد آمریکایی ها را بدست آورد.
2. این ادامه یک پروژه کلان تاجک ها می باشد.
تاجک ها بصورت منظم و هماهنگ یک پروژه کلان در مورد جریان فکری و سیاسی شهید مزاری
دارد. آنها تلاش می کنند با برچسب زدن ایرانی به حزب وحدت، جریان عدالت خواهی بابه
مزاری را دخالت بیرونی! جلوه داده و بدین ترتیب برای حکومت نام نهاد آقای ربانی
مشروعیت بخشیده و از ویرانی کابل و قتل عام هزاره ها خودرا تبرئه کنند. هرچند آقای
صالح تمام شیعه ها را متهم به عامل نفوذ سیاسی ایران در افغانستان پنداشته است؛
اما بصورت تلویحی هدف اصلی در این نوشتار جریان عدالت خواهی بابه مزاری می باشد. چون
جریان های نظیر شیخ آصف محسنی، سید حسین انوری، حزب اقتدار ملی، قربانعلی عرفانی و
برخی ملاهای شیعی، بصورت آشکارا عوامل ایران می باشند و بر هیچ کسی هم پوشیده
نیست؛ اما تعمیم دادن آن به حزب وحدت و جریان عدالت خواهی بابه مزاری به عنوان
جریان اصلی سیاسی و مردمی هزاره ها و شیعه ها، هدف اصلی امرالله صالح می باشد. خوب
بود که آقای صالح واقعیت هایی را که در دوران ماموریتش در امنیت ملی بدست آورده بود اظهار می کرد. برای
آقای صالح خوب معلوم است که در حال حاضر بیشترین امکانات ایرانی ها را رهبران
سیاسی تاجک، در مرحه بعد شیخ اصف محسنی و سیدها و سپس برخی عناصر سیاسی و مذهبی
هزاره در یافت می نمایند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر